ازحال مامان باخبرشدیم
این چندروزه سخت گذشت که ازمامان خبری نداشتم.بالاخره امروزتونستیم باخودمامان باواتساپ چت کنیم وچندتا ویس هم فرستادن.حالم خوب شدکه صداشونوشنیدم.ازحالشون توگروه باخبربودیم ولی باخودشون تماسی نداشتیم.یه عکس هم ازخودشون کنارحرم پیامبرفرستاده بودن.خیلی خوشحال شدم که حالشون خوبه وبهشون خوش میگذره.عمه ومامان بزرگ غزل کوچولو(خواهرزاده ام)باهاشون هم اتاقن.فرداهم انشاالله عازم مکه هستن.حلاوت زیارت حرم زیبای پیامبر گوارای وجود، مامان عزیزم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی