آرمانآرمان، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره
آرمینآرمین، تا این لحظه: 6 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

❤آرمان وآرمین❤

آرمان وآرمینم داشتن شمایعنی تمام خوشبختی

شکرخداکه مامانم برگشت😊

1398/6/5 1:45
نویسنده : طاهره
188 بازدید
اشتراک گذاری
ساعت ۸شب مامان به خونه رسید.همسایه هاوتعدادی ازفامیلای نزدیک هم برااستقبال اومده بودن وبنرخیرمقدم آورده بودن.خوشحالم که بعدمدت طولانی مامانومیبینم.آرمین طلاهم کلی بهونه گیری کرد،ولی خداروشکربچه های عموش خ دوسش دارن وهمه ش بغلش میکردن.منم به کارام میرسیدم.یه خانمی هم که براکمک آورده بودیم،خ فرزبودوسریع کاراروازپیش میبرد.شام هم چلومرغ سرخ شده بودکه اینقدخوشمزه بودکه حتی آرمینی بدغذاهم خورد.جای دوستای عزیزم خ خالی.وقتی مهمونارفتن کلی برامامانم حرف زدم که مامان گفت بیامامان بخوابیم که فرداخ کارداریم وبعدگفتن این جمله ازخستگی  بیهوش شدن😁ساعت۴صبح ازمکه به جده رفته بودن وخ خسته بودن.منم برم بخوابم .فرداوکلی مهمون
پسندها (6)

نظرات (4)

🥀نوزیتا🥀🥀نوزیتا🥀
5 شهریور 98 7:03
زیارت قبول باشه خوش بگذره 
طاهره
پاسخ
ممنون عزیزم.جای شماخالی
❤️Maman juni❤️Maman juni
5 شهریور 98 9:54
خداروشکر که صحیح و سالم برگشتن 
حجشون قبول باشه انشالله 🥰🥰
طاهره
پاسخ
ممنونم عزیزدلم.😘😘
✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿
5 شهریور 98 10:42
چشمتون روشن😍😍
خداروشکر که تونستین دوباره ببینینشون❤❤
طاهره
پاسخ
ممنونم مبیناگلی.سلامت باشی
نرگسنرگس
5 شهریور 98 11:06
چشمتون روشن ... خدا رو شکر که سلامت رسیدن...😙
طاهره
پاسخ
سلامت باشین نرگس جان.خ ممنون