سفرشمال

امسال برااولین دفعه توپاییزبه شمال رفتیم.اصلاحوصله سفرنداشتم وفقط به خاطرآرمان راضی به مسافرت شدم. چون بعدتولدآرمین دیگه نشدکه سفربریم.وقتی ازمشهدراه افتادیم ظهربودوهواخ خوب بود.ولی تابجنوردگرفتاررگباروتوفان گردوخاک شدیم وهوایدفعه بصورت عجیبی خ سردشد.وقتی رسیدیم بجنوردبه مرکزرفاهی دانشگاه رفتیم واونجایه ساختمون نوسازبودوخ سردبودوسیستم گرمایشیش راه اندازی نشده بود.دیدم اصن مناسب آرمین نیس.به امیدپیداکردن هتل اونجاروترک کردیم.هرچی گشتیم یه جای تمیزوخوب پیدانکردیم.گفتیم شام بخوریم وبعدش به گشتن ادامه بدیم.به آدرسی که بهمون دادن رفتیم واونجابااینکه هتل بودولی شبیه یه مسافرخونه بود.وقتی به مسئولش گفتم شوفاژروروشن کردواگرچه جای بدی بود؛ولی گرم بود.خلاصه که ازهفت خوان گذشتیم.تاصبح فرداکه به طرف زاغمرزبه راه افتادیم.ظهرروبه بندرترکمن رفتیم.نزدیک غروب هم به زاغمرزرسیدیم.سوئیت های اونجاخ تمیزبودوفضای سبزشیک ودریای خ قشنگی داشت وانگارخستگی دیشب روفراموش کردم.اولین دفعه بودکه مابه زاغمرزمیرفتیم که مرکزرفاهی کارکنای دانشگاه فردوسی مشهده.اکثرسفرای قبلی مابه بابلسربوده.فرداش هم مامان وخواهرم اومدندوبراشون قزل آلای کبابی درست کردم که عالی شد.این مسافرت تجربه جالبی برای من ازسفربه شمال بود،چون همه مسافرای اونجامشهدی بودن😁(کارکنای دانشگاه مشهد).انگاریه شعبه ازمشهدخودمون بودواینکه پاییزبود.تواین مدت به جنگلهای توسکاچشمه بهشهروروستای سفیدچاه وتالاب لپو هم رفتیم وتاتونستیم اکبرجوجه خوردیم که همون اکبرجوجه معروف کلبادی ازهمه خوشمزه تربودوجای دوستای گلم خ خالی.راستی روستای سفیدچاه به خاطرقبرستان عجیبی که داره معروفه واولین قبرستان مسلمانان درایرانه.اونجاشغل فردمتوفی روی سنگ قبرش حکاکی شده بود.خلاصه خ خوش گذشت به جزروزآخرکه غزل تب کردونگرانش شدیم.ولی خداروشکردوروزبعدخوب شدواحتمالامال دندوناش بود.درآخراینکه حال وهوای خودم هم که به خاطرمریضی آرمین خوب نبود،بهترشدخداروشکر.