آرمین وخروسک🤒🤧
امروزآرمینی روبردیم پیش دکترش.احساس کردم که خروسک گرفته ودکترهم تاییدکرد.دوروزه که هیچ چیزی نخورده وبه سختی نفس میکشه.ازمطب دکتربه خیابون چمران رفتیم ویه بخورسردویه دماسنج دیجیتالی که هم بوسیله پیشونی وهم گوش،دمارونشون میده خریدم وحداقل کارمون برااندازه گیری تبش راحت شد،چون آرمین اصن دماسنج جیوه ای رونمیذاره زیربغلش بذارم.دومین شبیه که بیدارم وتبشوکنترل میکنم، دیگه تبدیل به یه شبگرد شدم که دروب دوستان،شبگردی میکنم وبایدبراخودم یه اسم شبم انتخاب کنم😄.به خاطربیخوابی بینهایت خسته م.سعی میکنم یه کم دیگه دووم بیارم وبعدبابایی روبیدارکنم وشیفتوتحویل بدم.همیشه وقتی خ غصه دارم،آقاجونمو(به بابام آقاجون میگفتیم) روخواب میبینم ودلم آروم میشه،ولی این دفعه آقاجون سراغمونگرفته☹️.مطمئنم براآرمین دعامیکنن وکاش امشب خوابشونوهم ببینم.خدایابه حق این سحر جمعه که همه ی مریضارووخصوصابچه های مریض روشفابده.خدایاآرمین منم زودترخوب بشه🤲
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی