مراسم تاسوعاوعاشورادربیرجند
دیشب اومدیم بیرجندبراتاسوعاوعاشورا،نه اینکه درمراسمی شرکت کنیم،فقط فرصتی برادورهم بودن خونواده ی عزیزم وتقسیم وتوزیع گوسفندهای نذری خونواده .
قدیماکه بچه بودم،تموم اهل مهمویی ازهرشهری که زندگی میکردن براعاشوراوتاسوعامیومدن مهمویی.ازبیرجندومشهدوتهران وهرجایی که بودن.
تاسوعاوعاشورادربچگی مافرصتی برادیدن تموم فامیل بود.
روزتاسوعادرروستاهای بیرجند،مراسم علم گردون بود.به این ترتیب که ازیه خونه،ازیه گوشه روستاشروع میکردن وتعدادزیادی علم(چوبهای خ بلندی که بالاش پارچه های سیاه وسبز می بستند) که هرعلم رویه نفرحمل میکردروباخودشون میبردن.تعدادی افرادهم غیرازعلم گردونا باهشون همراه بودند.این افرادبه درتک تک خونه هامیرفتن ویه نفرکه ازافرادپیروقدیمی بود،اسم تموم رفتگان اون خونه رو،معمولاتاسه چهارنسل قبل میگفت ونثارروح درگذشتگان اون خونه،فاتحه ای میخوندند.بعدش دونفرازافرادهمراه علم، یه مجمعه ی بزرگ(سینی های مسی خ بزرگ)پرازگندم که روش یه ظرف شکلات وپاکتی پول بودکه صاحب خونه نذرپای علم کرده بود واونو ازقبل آماده کرده بودروتویه کیسه خالی میکردن و میرفتن خونه بعدی.
به این ترتیب درهمه ی خونه های روستارومیرفتن ودربعدازظهرهمهی مردم به زیارت اهل قبورمیرفتن وعلم گردون هاهم میومدن وعلم هاروبه سرقبربزرگان وعالمان ده میاوردن وفاتحه میخوندن.درنهایت این گندم وپول جمع شده،صرف مخارج زندگی روحانی روستامیشد.
رفتن به مهمویی وآماده شدن برااومدن علم هابه درخونه، یه سرگرمی خ جالب برامابچه هابودوازصبح زودمنتظراومدنشون بودیم .
روزتاسوعاهم ازگوشت جمع شده ازنذرهای مردم براهمه ی اهل روستاکه ازهمه ی شهرا اومده بودن خورش قیمه میپختن که خ خوشمزه بود ناهارتاسوعاهمه مهمون امام حسین بودن.
روزعاشوراهم تومیدون ده شبیه گردونی بودکه واقعه کربلاروبه نمایش درمیاوردن وخ مجهزبه انجام میرسید وازگوشتای نذری درعاشورافقط براشبیه گردوناوافراددخیل درشبیه،غذامیپختن.عصرعاشوراهم همه به شهراشون برمیگشتن.
صدحیف که این مراسمات دیگه به شکوه گذشته برگزارنمیشه وماهم دیگه به مهمویی نمیریم تااین خاطره های قشنگ براآرمان وآرمین هم موندگاربشه.
قدیماکه بچه بودم،تموم اهل مهمویی ازهرشهری که زندگی میکردن براعاشوراوتاسوعامیومدن مهمویی.ازبیرجندومشهدوتهران وهرجایی که بودن.
تاسوعاوعاشورادربچگی مافرصتی برادیدن تموم فامیل بود.
روزتاسوعادرروستاهای بیرجند،مراسم علم گردون بود.به این ترتیب که ازیه خونه،ازیه گوشه روستاشروع میکردن وتعدادزیادی علم(چوبهای خ بلندی که بالاش پارچه های سیاه وسبز می بستند) که هرعلم رویه نفرحمل میکردروباخودشون میبردن.تعدادی افرادهم غیرازعلم گردونا باهشون همراه بودند.این افرادبه درتک تک خونه هامیرفتن ویه نفرکه ازافرادپیروقدیمی بود،اسم تموم رفتگان اون خونه رو،معمولاتاسه چهارنسل قبل میگفت ونثارروح درگذشتگان اون خونه،فاتحه ای میخوندند.بعدش دونفرازافرادهمراه علم، یه مجمعه ی بزرگ(سینی های مسی خ بزرگ)پرازگندم که روش یه ظرف شکلات وپاکتی پول بودکه صاحب خونه نذرپای علم کرده بود واونو ازقبل آماده کرده بودروتویه کیسه خالی میکردن و میرفتن خونه بعدی.
به این ترتیب درهمه ی خونه های روستارومیرفتن ودربعدازظهرهمهی مردم به زیارت اهل قبورمیرفتن وعلم گردون هاهم میومدن وعلم هاروبه سرقبربزرگان وعالمان ده میاوردن وفاتحه میخوندن.درنهایت این گندم وپول جمع شده،صرف مخارج زندگی روحانی روستامیشد.
رفتن به مهمویی وآماده شدن برااومدن علم هابه درخونه، یه سرگرمی خ جالب برامابچه هابودوازصبح زودمنتظراومدنشون بودیم .
روزتاسوعاهم ازگوشت جمع شده ازنذرهای مردم براهمه ی اهل روستاکه ازهمه ی شهرا اومده بودن خورش قیمه میپختن که خ خوشمزه بود ناهارتاسوعاهمه مهمون امام حسین بودن.
روزعاشوراهم تومیدون ده شبیه گردونی بودکه واقعه کربلاروبه نمایش درمیاوردن وخ مجهزبه انجام میرسید وازگوشتای نذری درعاشورافقط براشبیه گردوناوافراددخیل درشبیه،غذامیپختن.عصرعاشوراهم همه به شهراشون برمیگشتن.
صدحیف که این مراسمات دیگه به شکوه گذشته برگزارنمیشه وماهم دیگه به مهمویی نمیریم تااین خاطره های قشنگ براآرمان وآرمین هم موندگاربشه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی