جشن عروسی
امروزجشن دامادی پسرعموی آرمان وآرمینه.دیروزتاآخرشب مهمون داشتم وکلی هم مربای آلبالودرست کردم وبه تمام معنی هلاک شدم.امروزکاراموبرای جشن انجام دادم وتونستم به مامان بزرگ زنگ بزنم که گفتن آنفولانزاگرفتن.ازدیروزمدام نگرانشون بودم ونگوکه مریض بودن که اینقددلواپس بودم.امیدوارم زودترخوب بشن وهمچنین آرمین توجشن پسرخوبی باشه،به هزارزحمت خوابوندمش که توجشن خوابش نیادوبتونیم بریم عروس کشون😁 اینم آرمین لالایهویی💓 شبم رفتیم عروسی که خ خوش گذشت وآرمین کوچولو تموم بچه هاروبوس میکرد😍وآرمانم کلی به خاطرفشفه هاوآتیش بازی ذوق کرد. بعدشم عروس کشون که ازعروسیم بهتربود(من عاشق عروس کشونم) .جای همه خالی.اینم آرمینی که خ خوابش میادقبل ازعروس کشون ...
نویسنده :
طاهره
17:30