ابتلای جمعی به کرونا
دیروزبعدازبستری شدن داداش ومامانم،داروی رمدسیویرمحض احتیاط خریدیم به قیمت۲۷میلیون وازمشهدراه افتادیم وازراه باخواهرم که رادیولوژیسته رفتیم بیمارستان براسی تی.ریه من وحسین درگیری کمی داشت وخواهرم وشوهرش درگیری ریوی نداشتن.خانوم داداشمم قرنطینه توخونه مامانم بودوبعدازمثبت شدن ماهم اومدیم خونه مامان واینجابه یک مرکزکرونایی تبدیل شد.خانم داداشم که رزیدنتیشودرICUکروناگذرونده،درمان ماروتوخونه شروع کردوآمپول رسیژن رو،روزدرمیون میزنیم(برااینکه ریه هامون بدترنشه) که کمی بعداززدنش بدن دردوتب ولرزواحتقان به آدم دست میده .احساس خستگی ودرد بین دوکتفم دارم وحس بویایی وچشایی مونوبه طورکامل ازدست دادیم.امیدوارم مامانم وعلی وهمه مریضای بیمارستانا، زودترخوب بشن وبرگردن خونه شون😔
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی