آرمانآرمان، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره
آرمینآرمین، تا این لحظه: 6 سال و 1 ماه و 22 روز سن داره

❤آرمان وآرمین❤

آرمان وآرمینم داشتن شمایعنی تمام خوشبختی

شب ازهجوم خیالت نمی بردخوابم...

دلم خواست امشب روبه یادشمابنویسم آقاجونم🖤 آرمان خوابیده وآرمین بیداره وداره توتبلت کارتون نگاه میکنه وهرازگاهی ازم میپرسه مامان تونایارتی(ناراحتی)؟ نمیدونم چطوریدفعه چهره نازنینتون رووقتی وضومیگرفتین تجسم کردم واشکام چیکه چیکه روی بالشم ریخت. توذهنم قیافه تون رو،صدای گرمتون رو،لباساتون وهزارچیزدیگه رو مرورکردم. غذاهایی که دوست داشتین،سفرامون رو وووو.... بازم آهنگ سوغاتی هایده رومثل همیشه به یادتون گوش کردم وگریه کردم.این آهنگش عجیب حال دل منه. چقدردلم تنگ شده وگاهی اینطور با هجوم خیال وخاطره ،زیرورومیشم. آقاجونم،امیدوارم دل نازنینتون ازمن راضی باشه وتواین شب عزیزعرفه،همنشین امام حسین باشین. ...
29 تير 1400

جایزه های آرمینی

این روزاآرمینی براهرباردستشویی رفتن ،فرشته مهربونوصدامیزنه که هدیه شوبیاره. فرشته مهربون هم باسخاوت تموم مرتب براش هدیه میاره،جوری که اگه هنوزپوشکش میکردیم صرفه اقتصادی بیشتری داشت😂 این کیکوامشب براش خریدیم ،چون به خاطرعکس گشت پنجولی عاشقش شده بود. واینم جایزه های فرشته مهربونه ماشین آتشنشانی وپلیس،آمبولانس فلزی،موتورلگویی،ماژیکای هایلایت کوچولووخمیربازی وکلی برچسب وخوراکی های خوشمزه😋 ...
22 تير 1400

چهل ماهگی😍

آرمین فسقلی من امروز۴۰ماهه شد. ۴۰ماه ازاون روزای سخت تولدش گذشته وروزای خوب وبد زیادی روپشت سرگذاشتیم وخداروشکرمیکنم که به لطف خداامروزروهم دیدیم . این کیکوبه سلیقه خودش براش خریدیم که غیریه ذره ازخامه روش،هیچی ازش نخورد. اینم چندتاازنقاشیاش ...
17 تير 1400

بازم قطعی برق

دوباره قطع برق شروع شده والانم تازه برق رفت. هوابیرون۴۰درجه است وبااینکه وکیل آبادکه مازندگی میکنیم خ خوش آب وهواترازمرکزشهره،ولی بازم خ گرمه😩 آرمانم فقط نگرانه که بستنیای توفریزرآب بشه😂 اولین بارکه برق رفت آرمینی نمیدونست چی شده که تلویزیون خاموش شدوتصوری ازرفتن برق نداشت،ولی چندروزه که تاتلویزیون خاموش میشه میگه بازم برق رفت. الان خ واردشدم وشب ماشین لباسشویی وظرفشویی روروشن میکنم تالباس وظرف کثیف نداشته باشیم جارومیکنم وتبلت وگوشیاوپاوربانکوشارژمیکنم.خلاصه که خ اوستاشدم. جداًبرای زندگی امروزکه غذاپختن وجاروکردن ولباس شستن وآب گرم وهمه چی وهمه کار بابرقه،این قطعیا زندگی رومختل میکنه. ببینیم اینطوری تاکجاپیش میریم...
14 تير 1400

Toilet train

خداروشکرمیکنم که آرمین کوچولوToilet trainشددرآستانه۴۰ماهگی درروزسوم تیر😁 آرمین بچه سختیه وتغییرروبه سختی میپذیره .ولی خداروشکرکه بالاخره شد🤗 الان شب که میخوابه پوشکش میکنم که یه وقت نکنه خودشوخیس کنه وسرمابخوره خدای نکرده. وقتی پارکم میریم پوشکش میکنم که سخت نباشه برای خودش وخودم. خدایابازم شکرکه ازیه خوان دیگه هم گذشتیم😁
7 تير 1400

آرمینی بدغذا

آرمینی گلم خ زوددنیااومده وازهمون موقع خ بدغذاست. اینطوری براش سیب زمینی سرخ میکنم وباسس براش اتوبوس میکشم که شایدیه لقمه بخوره. این عکسوگذاشتم به یادگارازاین دوره بمونه. امیدوارم که بزرگتربشه،بهتربشه. اینم آرمین لالا چندتاعکسم ازپارک بزارم ...
1 تير 1400

تولدآرمان نازنینم

امروزتولدامام رضاست،همسایه عزیزومهربونمون.رفتیم تانزدیک حرم وازاونجا سلام دادم.اززمان شروع کروناحرم نرفتم وازبیرون سلام میدم. فرداهم تولدآرمان گلی منه که مهربون ترین ودست ودلبازترین پسردنیاست. گاهی باهم اختلاف نظرایی داریم که به اقتضای سنشه وبی حوصلگی من. آرمینم که میگفت تولدمنه وآخرش نفهمیدتولدکی بود.خخخ خیلی دوستت دارم پسرگلم وبرات بهترینهای دنیارومیخوام. سوم تیرهم تولدمامان عزیزمه واین کیکوعصی براشون سفارش داده بود.من که دورم وتلفنی تبریک گفتم.👇 ...
1 تير 1400

تولدمحسن وآرمان

۱۸تیرتولدامیرمحسن عزیزمه ودوهفته بعدش تولدآرمان جونی. چون آرمان ناراحت بودکه روزتولدش مامان بزرگ وخاله اینانیستن،توقاین مامان بزرگ برادوتاشون یه تولدمشترک گرفت تاهمه باشن بایه عکس دونفره شون روی کیک.البته دایی ومحبوبه خانم ومهرنوش جاشون خ خالی بود. بقیه زحمت تولدم خاله عصی کشید. اون روزبابای آرمان ازمشهدرسیده بود.آرمینی هم که شب قبل برادوساعت خونه عموش رفته بودوباپای زخمی برگشته بود بعددوساعت چشمشم ورم کردوفرداش که روزتولدبود،دیگه چشمش بسته شده بود.یعنی روزتولدشون حال خودم خوش نبود ولی بااینحال یه کیک خوشمزه ویه جمع عزیزویه شام عالی که زحمتشومامانم کشیده بود،حالموبهترکرد.عکساش توتبلته که بعدامیزارم خ مواظب بودم ویه عکس خوب ازآرمینی گرفت...
1 تير 1400

پایان رمضان

امروزآخرین روزازاین دوست داشتنی ترین ماه خداست. هرچندکه ماه رمضون برای من بابچه کوچیک سخت هم میگذشت ولی لذت ولطف خودشم داشت.سحرکه آخرین دعای سحرروخوندم احساس کردم هنوزماه رمضون تموم نشده،دلتنگش شدم. خدایا عبادت کم ماروبپذیر وگناهان ماروببخش همونطورکه دردعای سحرمیخونیم  اقبل من الیسیرواعفوعن الکثیر خدایافرج امام زمان رونزدیک کن ورحمت ونعمت بی کرانت رودراین آخرین روزماه عزیزرمضان برتموم بنده هات نثارکن وتموم مریضاروشفابده.خدایاهیشکی تودنیامریض وناراحت ونیازمندوتنهانباشه.الهی آمین ودرپایان خدایارحمت ومهربانی خودت روبه روح نازنین پدرم وتمام رفتگان ارزانی دار.الهی آمین
22 ارديبهشت 1400