شب اول مهر
امشب تولدحسین عزیزمه که۴۱ساله شد.خواهرم زحمت کشیدو برای تولدش کیک خریدواومدخونه ما.قبلش گفته بودکه اگه اشکال نداره،چون نمیتونه به سلیقه حسین کادوبخره، براآرمان وآرمین لباس میخره،وبراکادوتولدباباشون آوردکه خ قشنگ بود.همه ش استرس فردارودارم واینکه معلم آرمان وهمکلاسیاش چطورباشن.آرمان بچه آرومیه ودوستای زیادی نداره،امیدوارم امسال دوستای خوبی پیداکنه.اوضاع واحوال خودمم بعدمریضی آرمین خ روبه راه نیس ودلم میخواست چندهفته دیگه مدرسه هاشروع میشدتابهترمیشدم.اماخبرخوب امشب این بودکه خداروشکرسرویس آرمان،سواریه.قراربودازامسال همه سرویسا،ون بشه،که اگه اینطورمیشدمجبوربودم یه تاکسی برارفت واومدش بگیرم.خدایاهمه چی روسپردم به خودت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی