خاطرات کرونایی
جمعه اومدم مشهد وقرنطینه هم شروع شد.خ مشهددلگیره وخسته کننده.خونه مامان همه دورهم بودیم ودرکنارشلوغی خ خوش میگذشت.البته بعدازبهبودمامان وعلی والاقبلش خ دلواپس بودیم وتموم مسیررفتن ازمشهدوگریه کرده بودم.خداروشکرکه ازکرونانجات پیداکردیم.تواین مدت خواهرمحبوبه خانم وشوهرش دم دراحوالپرسی کردن وازاینکه داووداقا،باجناق داداشم که به خاطرکروناتاپای مرگ رفت وحتی دچارایست تنفسی شده بود،روسالم وسرپادیدم خوشحال شدم .مامانم هم ازشروع ابتلاش به کروناقندش خ بالارفته که به علت التهاب کروناست ومعلوم نیست برگرده. خدایی این ویروسه چی بودکه چینیابه جون بشرانداختن وزندگیارودگرگون کردن🤔 درهرحال خداروشکرمیکنم که زنده موندیم وامیدوارم حال همه مریضاخوب بشه تاهیچ ...
نویسنده :
طاهره
0:13