آرمانآرمان، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره
آرمینآرمین، تا این لحظه: 6 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

❤آرمان وآرمین❤

آرمان وآرمینم داشتن شمایعنی تمام خوشبختی

آه ازغمی که تازه شودباغمی دگر🖤🖤

امشب خبردرگذشت علی انصاریان روشنیدم😔 هنوزدرگذشت میناوندروباورنکرده بودیم.بااین که اصلااهل فوتبال نیستم،ولی هردوی اینها،ستاره های فوتبال زمان نوجوونی مابودن وانگاربخشی ازخاطرات خوب گذشته😔 بارفتن هرکدوم ازآدمایی که  بخشی از گذشته م بودن،انگاربخشی اززندگی وخاطراتمو، ازدست میدم. جداازاینکه به عنوان یک همنوع ویه هموطن ویک انسان ،ازفوت هردونفرشون به شدت متاثرومتاسف شدم 🖤🖤 خدابه خونواده هاشون صبرواجرعنایت کنه وروح هردونفرشون روقرین رحمت وآرامش وآمرزش قراربده انشاالله🤲 بشارتی به من ازکاروان بیار ای عشق همیشه رفتن ورفتن،ازآمدن چه خبر؟؟؟ا😔
16 بهمن 1399

روزمادر

روزمادربه همه مامانای عزیزوهمه مامانای گل نی نی وبلاگ مبارک❤ عصی عزیزمم زحمت کشیدواین کیکو خریدکه خیلی خوشمزه بودوبرام سفارش یه کیف چرم دست دوزدادکه هنوزآماده نشده(عصی روزمادرازطرف غزل برام کادومیخره😘 وحسن آقاوحسین هم هرکدوم کلی شیرینی خریده بودن که خ زیادبودوبراهمسایه هاهم بردم. این تابلوفرشم به نیت روززن،خودم براخودم چندروزقبل خودم باعصی رفتم و خریدم (البته باکارت حسین وازطرف اون)😉 به نظرحسین خ قشنگ نبود ولی روزمنه و به نظرخودم که خ قشنگه😍 ...
16 بهمن 1399

خبرخوب

خداروشکردیروزنظام پزشکی عصی عزیزم اومدورسماخانم دکترشد.امروزهم مهرش روسفارش داد. اینونوشتم تابه یادگاربمونه. اینم کیک خوشحالم که این دوره طاقت فرساباکشیک های کرونایی تموم شدووقت بهره برداری اززحماتشه. هرچندبرای رفتنش ازمشهدخ خ ناراحتم😔 ودلم نمیخوادبرم خونه ش ووسایل جمع کرده شوببینم ومیگم اون بیادخونه ما. ولی چه میشه کرد؟؟ براش آرزوی بهترینهارودارم.❤❤❤ ...
8 بهمن 1399

یادگذشته ها

بعدازاینکه مامان قبول کردکه کمدای دیواری تغییرکنه؛کتابای آقاجونم روکه دوسال بعدازفوتشون ازکتابخونه جمع کرده بودیم وگذاشته بودیم قسمت بالای کمدای دیواری(به خاطراینکه شدیدا آدمو ناراحت میکردواینکه بیشترشون عربیه، وماهیچکدوم  عربی خوبی نداریم) ،باهمکاری داداشم وآرمان جابه جاکردیم .توش یه کتاب طراحی مال زمان دبستانم پیداکردم که کلی خاطره بود. این کتاب قصه رو وتقدیرنامه سوم دبستانم رو کارنامه چهارم دبستان یادم میادبرا اینکه رتبه دوم شدم یه روزتموم گریه کردم وغذانخوردم😏 وکارنامه دوم راهنمایی اسیر اون نمره انضباط ۱۹/9۵هستم🙄 یعنی0/05کم شدن نمره انضباط واسه چه خطا و اشتباهی بوده؟آیاااااا؟ وکلی آلبوم قدیمی که به اصرارآرمان ومهرنوش ...
19 دی 1399

آرمینی هنرمند

آرمینی فسقلی من عاشق نقاشیه والبته نقاشیش هم درحدخودش خوبه ماشاالله عکس خودش وباباشوکشیده که دست همدیگه روگرفتن😍 وبیشترنقاشیاش ماشینه اینم پاستل ومدادرنگی ودفترجدیدش والبته خودکاری که ازآرمان کف زده😁 ...
14 دی 1399

عزیزای دلم

هزارماشاالله بهشون امیرمحسن گلم غزل خاله امیررضا مهرنوش خانم خوشگلم خونه آرمین(به یادخونه های که بابالش می ساختیم) ...
13 دی 1399

علاقه مندی های آرمین

آرمین کوچولوی من ازاول تولدبدغذابودوحتی شیرخودمم درست نمی خوردتاسیربشه وبتونه راحت بخوابه. بزرگترم شدبازم مشکل ادامه داشته ولی الان یه خورده بهترشده الحمدلله. غذاهایی که میخوره :موادروی پیتزا(بدون نونش)،موادداخل پیراشکی،ماکارونی،کتلت وسیب زمینی سرخ شده والبته پنیرخامه ای صباح که توشیشه بسته بندی شده وشیرساده بدون طعم،شیرینی کشمشی،آدامس ازمیوه ها آلبالو،انار،هلو،هندونه،سیب این تموم خوراکیاییه که میخوره والبته این شکلات اینم هان موردعلاقه ش که عیدی خاله عصی بودوغزلم دقیقامثلشو داره.البته کلی ضمائم داشته که جداش کردیم. وهمچنین عاشق نقاشی وماژیک ومدادرنگی وازرنگها صورتی،جوری که ازهمه چی فقط صورتی هاشوجدامیکنه،اسباب بازی،شکلات و... و قیچی ...
10 آذر 1399

خاطرات کرونایی

جمعه اومدم مشهد وقرنطینه هم شروع شد.خ مشهددلگیره وخسته کننده.خونه مامان همه دورهم بودیم ودرکنارشلوغی خ خوش میگذشت.البته بعدازبهبودمامان وعلی   والاقبلش خ دلواپس بودیم وتموم مسیررفتن ازمشهدوگریه کرده بودم.خداروشکرکه ازکرونانجات پیداکردیم.تواین مدت خواهرمحبوبه خانم وشوهرش دم دراحوالپرسی کردن وازاینکه داووداقا،باجناق داداشم که به خاطرکروناتاپای مرگ رفت وحتی دچارایست تنفسی شده بود،روسالم وسرپادیدم خوشحال شدم .مامانم هم ازشروع ابتلاش به کروناقندش خ بالارفته که به علت التهاب کروناست ومعلوم نیست برگرده. خدایی این ویروسه چی بودکه چینیابه جون بشرانداختن وزندگیارودگرگون کردن🤔 درهرحال خداروشکرمیکنم که زنده موندیم وامیدوارم حال همه مریضاخوب بشه تاهیچ ...
5 آذر 1399