آرمانآرمان، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره
آرمینآرمین، تا این لحظه: 6 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

❤آرمان وآرمین❤

آرمان وآرمینم داشتن شمایعنی تمام خوشبختی

واکسن کرونا

خداروشکربالاخره امروزاولین دوزسینوفارمو زدم.هرچنددلم یه واکسن خوب می خواست ولی بازم خدایاهزارمرتبه شکرت که اینم شد. من آخرین نفربزرگسال توخونواده بودم که واکسن زدم😎
7 شهريور 1400

عاشورا

امسال اصلامتوجه گذشت این ده شب محرم نشدم،خ زودگذشت وچون ازخونه بیرونم نمیریم مثل محرمای گذشته نبود؛مریضم بودم که باعث شدکلا بی دل ودماغ باشم.هرچندپارسالم مثل امسال بود. ناراحت میشم وقلبم به دردمیادوقتی آدمارومیبینم که بدون رعایت هیچ پروتکلی توهیئتاهستن؛وقتی که روزی ۶۰۰نفرروازدست میدیم که آمارواقعی خ بالاترازایناست.به خاطرزهراوعصی ومحبوبه خانم ازجریان بیمارستاناومرگای دردناک کرونایی بیشترباخبریم وتموم سعیمون رومیکنیم که بقیه روآگاه کنیم تاازعمق فاجعه ای که ممکنه منتظرهرکدوممون باشه،باخبربشن. حسین همت کردوباپول نذری خودمون ونذریای محرم خونواده، ۴کپسول اکسیژن خریدو به بیمارستان اهداکردیم که به نظرم ضروری ترین شکل ادای نذرتواین روزاست. آرزومیک...
27 مرداد 1400

واریانت دلتا

چندهفته ست که ازمشهدبه قاین اومدم وبه خاطربسته بودن راه وشرایط خ وخیم مشهد، اینجاموندگارشدیم البته حسین به خاطرکارش، مشهده.حدود۲هفته پیش احساس سوزش گلووسردردداشتم که همه گفتن چون جلوی بادمستقیم کولرمیخوابی،سرماخوردی. ولی درکناراین همگی به کروناهم فکرمیکردیم،خصوصاکه یه کم دردتوقفسه سینه م شروع شدوحالت تهوع لایتیم به اینااضافه شد .برای همین عصی خواهرکوچیکم که پزشک مرکزکوویده وتواین کاراوارده،برام هیدروکسی کلروکین شروع کردوتست rapidکرونادادم که منفی شدواینبارباواریانت دلتااثرpcrهامنفی میشه.بازهراآبجی بزرگم که  متخصص رادیولوژیه رفتم براسی تی که یه پچ تو ریه داشتم که نشونه ابتلابه کرونابود.اولش خ ناراحت شدم وگریه کردم. واقعاازاین واریانت دلتامیتر...
24 مرداد 1400

تولدنازنین ترین خواهردنیا

سوم مردادتولدعصی عزیزم بود. اتفاقی توحرفاش فهمیدم که میخوادیه عینک آفتابی مارک بخره وگفتم بهترین کادومیتونه همین باشه وبراش این عینک ایتالیایی روویه سری لوازم آرایش خریدم این کیکش واینم عینک مذکور امیدوارم که همیشه شادوسلامت باشی خواهرنازنینم وخوشبخت ترین آدم روی زمین باشی❤❤...
4 مرداد 1400

شب ازهجوم خیالت نمی بردخوابم...

دلم خواست امشب روبه یادشمابنویسم آقاجونم🖤 آرمان خوابیده وآرمین بیداره وداره توتبلت کارتون نگاه میکنه وهرازگاهی ازم میپرسه مامان تونایارتی(ناراحتی)؟ نمیدونم چطوریدفعه چهره نازنینتون رووقتی وضومیگرفتین تجسم کردم واشکام چیکه چیکه روی بالشم ریخت. توذهنم قیافه تون رو،صدای گرمتون رو،لباساتون وهزارچیزدیگه رو مرورکردم. غذاهایی که دوست داشتین،سفرامون رو وووو.... بازم آهنگ سوغاتی هایده رومثل همیشه به یادتون گوش کردم وگریه کردم.این آهنگش عجیب حال دل منه. چقدردلم تنگ شده وگاهی اینطور با هجوم خیال وخاطره ،زیرورومیشم. آقاجونم،امیدوارم دل نازنینتون ازمن راضی باشه وتواین شب عزیزعرفه،همنشین امام حسین باشین. ...
29 تير 1400

جایزه های آرمینی

این روزاآرمینی براهرباردستشویی رفتن ،فرشته مهربونوصدامیزنه که هدیه شوبیاره. فرشته مهربون هم باسخاوت تموم مرتب براش هدیه میاره،جوری که اگه هنوزپوشکش میکردیم صرفه اقتصادی بیشتری داشت😂 این کیکوامشب براش خریدیم ،چون به خاطرعکس گشت پنجولی عاشقش شده بود. واینم جایزه های فرشته مهربونه ماشین آتشنشانی وپلیس،آمبولانس فلزی،موتورلگویی،ماژیکای هایلایت کوچولووخمیربازی وکلی برچسب وخوراکی های خوشمزه😋 ...
22 تير 1400

چهل ماهگی😍

آرمین فسقلی من امروز۴۰ماهه شد. ۴۰ماه ازاون روزای سخت تولدش گذشته وروزای خوب وبد زیادی روپشت سرگذاشتیم وخداروشکرمیکنم که به لطف خداامروزروهم دیدیم . این کیکوبه سلیقه خودش براش خریدیم که غیریه ذره ازخامه روش،هیچی ازش نخورد. اینم چندتاازنقاشیاش ...
17 تير 1400